راحت شدیم...!

راحت شدیم !

دیگر صدای ناله ای    خوابمان را نمیگیرد

 هه......هه...هه..... امروز حسن در کوچه مرادیدو گفت:

خدالعنتت کند مغیره

میدانی    جوابش را با نیش خندم به او گفتم

کمی بعد

اهی کشیدو رفت...   !

خدانگهدارت...

خورشیدشهرمدینه     خدا نگهدارت...

صنوبری که خمیده      خدا نگهدارت؟

قراره بعدی ما کربلا           زمان غروب

کنار راس بریده....                         خدا نگهدارت.

این قدر گریه نکن!

این قدرگریه نکن _بی تاب تر ازاینم نکن

گفتم که مردم شهر تورا نمی خواهند؟

ازدسته گریه های تو _یک شهر بیزارند

بازهم برو  و کنار سجاده ات

دعابرای سلامتی مردم کن.....

هی روزگار....

دستت بشکنداخر این...

دستت بشکند اخراین چه ضربه است.

از روزی که زدی ضربه بر چشمای علی(فاطمه س)

دیگرکسی خبر از صورتی ندید؟

چشمم هنوز به...

چشمم هنوز هم به در خانه است!
اه...
اه...
از دسته این میخ در؟
چشمش ندیدکه کجا........

حرف دلم(حضرت زهرا س)

خداروشکرکه حالش بهتر شده ...

.

.

ولی چرا؟؟؟

.

.

.صبرکن!!!

.

.

دنباله چه میگرده_اسما را از چه صدا میزند_  کفن!!!

.

.

نکند که دیگر.......وای  وای وای  نفس چرا دیگر نمیکشد !!!